عدل از صفات ثبوتی و صفت افعال است؛ بدین معنا که همهی کارهای خدا بر طبق موازین عدل انجام میگیرد و ساحت مقدس او از ارتکاب ظلم و ستم منزه است. عدل خدا عقیدهای اسلامی و مورد اتفاق عموم مسلمانان میباشد؛ گرچه در تفسیر آن در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و آنان را به دو گروه معتزلی و اشعری یا عدلیه و غیر عدلیه تقسیم کرده است.
در قرآن کریم صفت عدل برای خدا اثبات و ظلم از او نفی شده است به عنوان نمونه:
در قرآن میگوید:
خدا شهادت میدهد ـ و ملائکه و دانشمندان نیز ـ که خدای برپا دارندهی عدل جز او نیست خدایی جز او نیست و پیروز و حکیم است.[1]
و میفرماید:
کلمه (فرمان) پروردگارت در راستی و عدالت به اتمام رسیده و کسی نیست که کلمات (فرمانها) او را تغییر دهد، او شنوا و دانا است.[2]
و میفرماید:
همانا که خدا ذرهای ستم نمیکند، اگر کار خوبی باشد آن را مضاعف (چند برابر) میکند و از جانب خود پاداش بزرگی میدهد.[3]
در حسن عدل و زشتی ظلم تردید نیست. همه مردم عدل را دوست دارند و عادل را ستایش میکنند، ظلم را زشت میدانند و ظالم را مذمت میکنند.
برای عدل تعریفهای مختلفی شده که فرصت ذکر و بررسی آنها نیست.
بهترین تعریف چیزی است که از برخی کلمات نهجالبلاغه استفاده میشود: حضرت علی(ع) در بیان افضلیت عدل از جود فرمود: «عدل هر چيزى را در جايگاه خودش قرار مىدهد.»[4]
عدل یعنی حق هر صاحب حقی را ادا کردن: «اعطا كل ذى حق حقه».
هر انسانی طبق آفرینش ویژهاش حقوقی دارد که دیگر انسانها وظیفه دارند آنها را محترم بشمارند؛ مانند حق کار کردن و تملّکِ حاصل دسترنج خود، حق امنیت و آزادی، حق حیات و زندگی، حق تحصیل علم، حق ازدواج و تولید فرزند، و دهها حق دیگر، عادل کسی است که در معاشرتهای خود، حقوق دیگران را محترم میشمارد و بدانها تجاوز نمیکند برای اثبات عدل خدا و نفی ظلم از دو گونه دلیل میتوان استفاده کرد:
خدای متعال در آیات فراوان به رعایت عدل و انصاف سفارش کرده و از ظلم و ستم برحذر داشته است.
از باب نمونه، سه آیه را میآوریم:
همانا خدا به عدل و احسان فرمان میدهد.[5]
ای مؤمنان برپا دارنده عدل باشید و برای خدا شهادت بدهید.[6]
مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است. عذابشان را تا روزی که چشمها در آن خیره میماند به تأخیر میافکند.[7]
خدایی که در دهها آیه بندگان را به رعایت عدل و انصاف امر کرده و از ارتکاب ظلم و ستم برحذر داشته امکان ندارد خودش بر بندگان ستم کند.
کسی که حقوق دیگران را نادیده میگیرد و بر آنها ستم میکند از چند صورت خارج نیست: یا بدی و قبح ظلم را درک نمیکند، یا بدان چه از مظلومان میگیرد نیازمند است، حاصل دسترنج آنها را غصب میکند تا نقصان خودش را برطرف سازد یا قدرت ادای حقوق آنها را ندارد، یا بخیل است و از عطای چیزی به دیگران بخل میورزد، یا از باب انتقام و لهو و لعب مرتکب ستم میشود.
اما دربارهی خدای متعال هیچ یک از این احتمالها وجود ندارد، زیرا قبلاً خواندید که خدای متعال عالم و حکیم است. کارهای خود را از روی علم و حکمت انجام میدهد و جهل در وجودش راه ندارد، واجد همه کمالات است و نقصان در او راه ندارد، او منشأ همه کمالات است و نقصانی ندارد تا بخواهد با ستم بر دیگران نقصان و کمبود خود را برطرف سازد، فیّاض و جواد است و در افاضهی کمال به دیگران چیزی از او کم نمیشود تا از عطای فیض به دیگران بخل بورزد، قدرت مطلق است و در دادن کمال به دیگران ناتوان نیست.
بنابراین چون ظلم، کار زشتی است که همه عقلا زشتی آن را درک میکنند خدای متعال نیز از ارتکاب ظلم منزه است. هر موجودی ـ از جمله انسان ـ را بر طبق استعداد و ظرفیت وجودی او کمال میبخشد و حقی را تضییع نمیکند.
عدل در آفرینش بدین معناست که در آفرینش موجودات جهان هستی استعدادها و استحقاقها رعایت شده و از جانب خدای متعال منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است در توضیح این سخن باید به چند مطلب اشاره کنیم:
مطلب اول: پدیدههای جهان هستی را به دو بخش میتوان تقسیم کرد:
مجردات موجوداتی هستند که حرکت و تکامل ندارند آنچه باید بشوند از آغاز شدهاند، و به اصطلاح فعلیت محض هستند مادی و جسمانی نیستند با چشم دیده نمیشوند، فساد و مرگ ندارند. واسطه فیض الهی هستند و عصیان و تخلف در آنها راه ندارد.
این موجودات نادیدنی در لسان شرع به نامهای: ملائکه، جنود الهی، مدبّرات، مقسّمات، عرش، کرسی، لوح و قلم معرفی شدهاند. از این قبیل تعریفات چنین استفاده میشود که بین خدای جهان آفرین و پدیدههای جهان هستی واسطههایی وجود دارد که با چشم دیده نمیشوند؛ به عبارت روشنتر، نظام آفرینش با ترتیب و نظم خاصی به وجود میآید و اداره میشود. ملائکه مجریان فرمان تکوینی الهی هستند و تخلف و عصیان ندارند.[8]
هر یک از فرشتهها جایگاهی ویژه و مسئولیت خاصی بر عهده دارد.[9]
گفتنی است که مقامهای فرشتگان تکوینی است نه قراردادی. بدین معنا که هر یک از آنها وجود خاصی دارند که مسئولیتهایشان از آن وجود نشأت میگیرد. ناگفته نماند که فرشتگان در وجود و افعالشان استقلال ندارند بلکه واسطهای بیش نبوده و نیازمند و وابسته به خدای بینیاز و قادر و عالم و حکیم هستند.
مادیات بر خلاف مجردات، دارای ماده و صورت هستند. از جهت ماده تغییر پذیرند حرکت و تکامل دارند، صورتهای ماده عوض میشود ولی ماده باقی میماند. هرگاه ماده در اثر حرکت استعداد و قابلیت صورت جدیدی را پیدا کرد صورت جدیدی به آن عطا میشود؛ مثلاً یک درخت سیب را در نظر بگیرید این درخت دارای مادهای است و صورتی. صورت آن عبارت است از: درخت سیب بودن که رشد و نمو میکند و میوه میدهد. و ماده آن عبارت است از چیزی که صورت درخت سیب را پذیرفته است، ماده درخت سیب قبلاً صورت دیگری داشت؛ مثلاً دانه سیب بود. دانه سیب در اثر رشد و حرکت استعداد درخت شدن را پیدا کرد، پیرو آن صورت درخت به آن داده شد همین درخت بعد از خشکیدن صورتش عوض میشود و به صورت خاک تبدیل میشود ولی مادهاش همان مادهی سابق است، اما آثار درخت سیب را ندارد. وضع ماده و صورت و تغییر و تبدیل به همین طریق ادامه خواهد یافت.
جهان ماده و مادیات بسیار گسترده است و بشر اطلاعات کامل و درستی از آنها ندارد، اطلاعات ما محدود است به زمین و تعداد محدودی از موجودات زمینی مانند انواع و اصناف گیاهان، انواع حیوانات، انواع معادن، آب، هوا، نور، حرارت، اطلاعات کمی از خورشید و بعضی ستارگان، اما از عالم عظیم و بهتآور کهکشانها، ستارگان ثابت و سیّار، اطلاعات درست و کاملی نداریم. از جهان عظیم و پنهان اتمها نیز اطلاعات درستی نداریم.
گرچه پژوهشگران برای کشف اسرار جهان اتم تلاش کرده و میکنند و در این خصوص به کشفیات بزرگی رسیدهاند ولی رازهای کشف نشده میلیاردها بیش از کشف شدهها است.
اما آنچه میتوان به طور اجمال گفت این که همه اینها از پدیدههای موجودات مادی هستند که در طول سالیان بسیار دراز و در اثر فعل و انفعالهای طبیعی تکامل یافته و تغییر صورت داده و میدهند و هر جا استعداد تازهای به وجود آمده صورت جدیدی را دریافت کردهاند. از آینده این حرکت و تکاپوی همگانی نیز اطلاعات دقیق و کاملی نداریم.
سبحان الله العظیم.
مطلب دوم ـ قانون کلی علیت:
قبلاً با معنای علت و معلول آشنا شدید.
معلول پدیدهای است که در مقام ذات وجود ندارد، وجود و عدم نسبت به او یکسان است و به همین جهت نیاز به علت دارد. علت چیزی است که وجود معلول بر او توقف دارد. در میان هر علت و معلولی ارتباط و سنخیت ویژهای وجود دارد. هر معلولی از هر علتی صادر نمیشود. و هر علتی منشأ وجود هر معلولی نخواهد شد. علت اگر پدیده باشد خود نیز به علتی دیگر نیاز دارد.
و همچنین علّت او و علّتِ علّتِ او، سلسله علّت و معلولها تا جایی ادامه خواهد یافت که به علّتی برسیم که پدیده نباشد؛ یعنی ذاتی که عین وجود و هستی و بینیازی است. او خدای متعال و واجبالوجود است و علتالعلل نیز نامیده میشود.
بنابراین قانون علیت و معلولیت و اسباب و مسببات یک قانون کلی و جهان شمول است که بر جهان هستی حاکمیت دارد و بدان نظام بخشیده است. خدای متعال از طریق علل و معلولات جهان را آفریده و اداره میکند، جهان نظم و قانون دارد و با فرمان تکوینی خدای متعال اداره میشود.
در قرآن میفرماید:
ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم و فرمان ما یکی بیش نیست، به اندازه چشم به هم زدن.[10]
در این نظام قانونمند هر پدیده، جایگاه ویژهای دارد و تخلفبردار نیست. اگر جز این باشد مجموعه نظام بر هم خواهد خورد.
اکنون به توضیح عدل الهی در آفرینش انسان میپردازیم: عدل در آفرینش انسان بدین معناست که اصل ایجاد انسان و ویژگیهای هر یک از انسانها عادلانه و بر طبق استعداد و استحقاق آنها است و منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است.
بدین بیان: انسان یکی از موجودات طبیعی جهان هستی است. همانند انواع گیاهان تغذیه و رشد و تولید مثل دارد، و همانند انواع حیوانات احساس و شعور و حرکت با اراده دارد. بنابراین میتوان او را نوعی نبات و حیوان به شمار آورد. ولی از یک امتیاز مهم برخوردار است که در سایر نباتات و حیوانات وجود ندارد: انسان عقل و هوش و تفکر دارد که در سایر حیوانات دیده نمیشود. منشأ این امتیاز، روح مجرد و ملکوتی اوست که انسانیت انسان بدان بستگی دارد، به اصطلاح «صورتِ نوعى انسان» نامیده میشود.
انسان نیز مانند سایر موجودات مادی، مادهای دارد و صورتی.
ماده انسان همان چیزی است که قبلاً صورتی دیگر داشت و اکنون نفس انسانی و روح مجرد ملکوتی را پذیرفته است. هر مادهای لیاقت و استعداد پذیرش نفس انسانی را ندارد. موادی که صورت نباتی یا حیوانی را پذیرفتهاند نمیتوانند به طور مستقیم نفس انسانی را بپذیرند و انسان شوند.
تنها نطفه انسان (منی) است که میتواند نفس انسان را بپذیرد و انسان شود. آن هم بعد از تغییر و تکاملهای فراوان و شگفتانگیز، نطفه انسان نیز قبلاً نطفه نبود بلکه به صورتی دیگر موجود بود، به تدریج و با حرکت و تکامل نطفه شد. وقتی نطفهی مرد در جای مناسب یعنی رحم مادر قرار گرفت و با نطفهی زن ترکیب یافت استعداد انسان شدن پیدا میکند و روح انسانی به او افاضه میشود و باید چنین باشد چون خدای متعال بخیل نیست.
اما انسانها نیز از جهت هوش، حافظه، قیافه، رنگ پوست، قد، سلامت بدن یا عیب یکسان نیستند، بلکه تفاوتهای فراوانی دارند. این تفاوتها نیز معلول ویژگیهای نطفهی پدر و مادر و آبا و اجداد آنها، نوع تغذیه پدر و مادر به ویژه در ایام آبستنی و شیر دادن، محیط زندگی آنها، سلامت یا بیماری پدر و مادر و اجداد میباشد. نطفهای که صورت انسان خاص را میپذیرد اینگونه استعداد داشته و بر طبق نظام علیت و معلولیت باید این چنین آفریده شود.
بنابراین هر انسانی در نظام قانونمند علیت و معلولیت جایگاه ویژهای دارد و طبق استعداد خاصی که ماده آن داشته استحقاق وجود داشته و به همانگونه و بدون ظلم و تبعیض وجود و کمالات وجودی را دریافت کرده است. اگر جز این باشد باید قانون جهان شمول علّیت و معلولیت به هم بخورد و اصل نظام از هم بپاشد و اصلاً وجود پیدا نکند.
بنابراین عدل در آفرینش جهان و انسان بدین معناست که پدیدههای جهان و از جمله انسانها طبق استعدادی که پیدا کردهاند استحقاق وجود یافتهاند و به همان مقدار و همانگونه وجود و کمالات وجودی به آنها عطا شده، منع فیض و تبعیض ناروایی به عمل نیامده است.
۱- معنا و مفهوم عدل را شرح دهید.
۲- عدل الهی در آفرینش انسان را توضیح دهید.
[1]. آل عمران (3) آيهی 18: «شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُوا العِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْعَزِيزُ الحَكِيمُ».
[2]. انعام (6) آيهی 105: «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ».
[3]. نساء (4) آيهی 40: «إِنَّ اللهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَيُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً».
[4]. تصنيف نهجالبلاغه، ص 131: «العدل يضع الامور مواضعها».
[5]. نحل (16) آيهی 90: «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ».
[6]. نساء (4) آيهی 135: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامِينَ بِالقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ».
[7]. ابراهيم (14) آيهی 42: «وَلاتَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا يَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصارُ».
[8]. تحريم (66) آيهی 6: «لا يَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ».
[9]. صافات (37) آيهی 164: «وَما مِنّا إِلّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ».
[10]. قمر (54) آيهی 49 ـ 50: «إِنّا كُلَّ شَىءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ * وَما أَمْرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرٍ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی